استاد لطفی مردم اصفهان را با حضور خود مفتخر کردند. به مناسبت مراسم استاد کسایی، به مسجد سید آمدند و من چقدر حسرت خوردم از اینکه نتواستم آنجا باشم تا زیارتشان کنم.
کنسرت در دو شب برگزار میشد. 15 و 16 تیر، تالار رودکی اصفهان. به علت مشکلاتی نتوانستهبودم بلیت تهیه کنم. اما روز قبل از نیمهی شعبان مطابق با چهاردهم تیر، در اوج ناامیدی رفتم تا شاید از روی شانس بلیتی بخرم. به آموزشگاه نوای مهر واقع در شیخ صدوق مراجعه کردم-یکی از مراکزی که در پوستر برای تهیه بلیت معرفی شدهبود- جواب شنیدم که بلیتها را از مراکز فروش جمع کردهاند و باید با شمارههای روی پوستر تماس بگیرم. با یکی از شمارهها تماس گرفتم و پرسیدم آیا بلیتی باقی مانده؟ در کمال ناباوری جواب مثبت شنیدم!
به دلیل ترافیک شدید شب قبل از نیمهی شعبان، بالاخره حدود ساعت ده شب به خیابان آمادگاه، دفتر آقای فانیان رسیدم. از پله ها بالا رفتم و دو بلیت سی هزار تومانی خریدم. از دیدن این تعداد بلیتی که هنوز فروش نرفته بود، شرمگین شدم.
بلیت ها را برای شب دوم کنسرت خریدهبودم. جمعه، قبل از راه افتادن به سمت تالار، در اینترنت به جستجوی عکسی یا نظری در مورد کنسرت شب قبل پرداختم و فقط چند عکس دیدم. در چندتای آنها استاد شدیدا عرق کرده بودند. یک جا دف پوست مصنوعی دست گرفتهبودند و جایی دیگر دف پوستی.
دو دوست دیگر هم خواهان حضور در کنسرت بودند، من هم مسئولیت خرید بلیت برای آنها را به عهده گرفتم. یک ساعت قبل از اجرا در محل حاضر شدم و پرسیدم آیا بلیتی مانده؟ مسئول حاضر در باجه، کاملا مسئولانه به دروغ گفت: فقط بلیتهای سی و چهل و پنج هزار تومانی مانده. من هم برای یکی از دوستان یک بلیت سی هزار تومانی خریدم. چندی بعد برای خریدن بلیتی دیگر مراجعه کردم. از کسی که این بار بلیت میفروخت پرسیدم آیا بلیتی مانده؟ گفت بلیت پانزده، سی و چهل و پنج هزار تومانی باقی مانده. به هر حال یک بلیت سی هزار تومانی دیگر خریدم.
درها باز شدند و به داخل سالن رفتیم. در منتهی الیه سمت چپ ردیف هفتم مستقر شدیم و منتظر حضور استاد ماندیم. کمکم چراغ ها خاموش و استاد به همراه دو نوازنده ی همراهشان وارد شدند. حضار ایستادند و ایشان را تشویق نمودند. استاد منتظر ماندند تا سالن کاملا آرام شود. حتی درخواست کردند که درهای ورودی را ببندند.
از همان ابتدا، صدای سیستم تهویه و رطوبت موجود در هوا من و یکی از دوستانم را نگران کرد (جدای از گرمای آزاردهنده، حساسیت شدید سازی چون تار به رطوبت و دما دلیل این نگرانی بود). استاد شروع به نواختن نمودند، اما به مرور چند نکته نظر من را جلب کرد که در زیر به شرح آن ها می پردازم. شایان ذکر است که موارد ذیل، نظر شخصی نویسنده است، مگر خلاف آن ذکر شود.
استاد در این اجرا بیشتر از مضراب های راست استفاده میکردند. مضراب های ریز خیلی کمیاب بودند و همانها هم بیشتر به صورت ریز خراش.
در میانهی اجرای تار(شاید در حین ضربی دوم)، صدایی ناهنجار به گوش رسید که از نظر نویسنده، سه احتمال برای آن وجود دارد. اول اینکه گوش من اشتباه کرده باشد. دوم ضعف ناگهانی در سیستم صوتی و سوم، خارج شدن کوک یکی از دو ردیف سیم بالای تار(سیم های زرد یا مشتاق و بم). احتمال اول ممکن، اما بسیار بعید است. زیرا دوستم همان صدا را شنیده بود. احتمال دوم به نظر معقول میرسد. همین طور احتمال سوم، یعنی خارج شدن کوک ساز که به خاطر دما و رطوبت هوا، چندان بعید نیست. به هر حال چند بار دیگر آن صدا شنیده شد و ما ندیدیم که استاد به گوشی های تار دست ببرند.
به رسم معمول سالهای اخیر، استاد به خواندن هم پرداختند. ابتدا غزلی از حافظ را آغاز نمودند با این مطلع:
راهی است راه عشق، که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
به نظر می رسید که استاد در مصرع اول، ترجیح دادند از کلمه ی چاره به جای کناره استفاده کنند.
در ادامه ی همین شعر، استاد باز هم به دلایلی بیت زیر را تغییر دادند:
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوهی آن ماهپاره نیست
استاد در مصرع دوم این بیت، دو کلمهی جلوهی و آن را حذف کردند.
در ضربی دوم هم استاد شعری از مولوی خواندند
عزم آن دارم که مهمانت کنم …
ضربی سوم هم که پایان بخش قسمت اول اجرا محسوب میشد، با شعری دیگر از مولوی آغاز شد:
ای بت نازنین من، دست من است و دامنت
سرو سمن برین من، دست من است و دامنت
جالب اینکه در این شعر، ردیف، دست من است و دامنت بود که در متن اصلی چهارده بار تکرار میشود.
استاد شاید برای تاکید بیشتر، این بخش(دست من است و دامنت) را حدود سی مرتبه خواندند.
در حین خواندن این شعر، تار را کنار گذاشتند و دف با پوست مصنوعی را برداشتند و همراه نوازنده ی تنبک و نوازندهی دیگر دف به ادامه دادن ریتم پرداختند. دلیل ترجیح دف با پوست مصنوعی به دف با پوست طبیعی، از طرف استاد لطفی را باید جویا شد. زیرا اندکی غیر معمول به نظر می رسد و حتما حکمتی در آن نهفته است. در این مورد خاص، صدای دف استاد، تفاوت فاحشی با دف نوازنده ی دیگر داشت. به نظر می رسید که صدای آن زیرتر باشد و تاثیر زنجیرها در آن بیشتر بود.
به هر صورت قسمت اول کنسرت به پایان رسید. در آنتراکت بین دو قسمت، از بعضی حاضران، نظرشان را دربارهی اجرا پرسیدم. کسی شکایتی نداشت. شاید فقط من و دوستانم کمی شگفت زده و دلگیر بودیم.
قسمت دوم کنسرت شروع شد. در این بخش، استاد (ظاهرا ناخن سیمی خود را به انگشت زدند و) دست به سه تار شدند. ساز را کوک کردند اما انگار صدایی ایشان را آزار میداد. حتی به مسئول صدا هم چند تذکر دادند و راهنماییش کردند. البته ما مشکلی اضافه بر صدای نامطبوع تهویه مطبوع حس نکردیم. به هر حال سه تار نوازی شروع شد. معروف است که استاد بیشتر با ساز شادروان کمالیان و در کوک های پایین مینوازند. در این اجرا از ناخن فلزی هم استفاده میکردند. شاید همهی اینها، باعث شد تا صدای گِز از سازشان شنیده شود(چند نفر دیگر هم این مساله را تایید کردند). گاهی در اجرا بصورت تک سیم، طنین ساز شدیدا کم میشد و حتی حالتی خفه به خود می گرفت. این موارد شاید به دلیل مشکل صدا برداری و میکروفن ایجاد شدهبود. به هر حال خود استاد هم علیالظاهر خیلی از صدابرداری راضی نبودند.
در این بخش هم استاد شروع به خواندن غزلی از حافظ نمودند با مطلع زیر:
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست
در خواندن این غزل هم استاد، یک دستکاری جزیی در شعر کردند.
نظیر دوست ندیدم اگرچه از مهِ مهر
نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست
استاد ترجیح دادند ها در کلمهی آینه ها را حذف کنند.
در ادامه ی همین شعر، استاد به خرابات خوانی و اجرای سه تار، بصورت زخمه به تمام سیمها پرداختند.
در قسمت های پایانی کنسرت، استاد شور عربی زدند. پس از آن عبارت روبرو را گفتند: جونی جونُم، جونی جونُم، جون جون جونم، بیا دردت به جونم و پس از آن دو بیتی وطنم را به همراه ساز خواندند. باز هوای وطنم آرزوست، تکیه به کنعان زدنم آرزوست.
متاسفانه استاد مجبور بودند در مواردی، شخصا نوازندگان دف و تنبک را با ایما و اشاره راهنمایی کنند. برای مثال هنگامی که استاد میخواندند: بکوبید دهل ها و دگر هیچ مگویید، مجبور شدند برای القای مفهوم کوبیدن، با دست به نوازنده ی دف اشاره کنند که قوی تر ضربه بزن! شاید این موارد از لحاظ بصری چندان خوشایند نباشد.
اجرا به هر ترتیب در کمال ناباوری من و دوستانم به پایان رسید. انگار قرار بود این اجرا، در تمام مراحل(از خرید بلیت تا انتها) من را شگفت زده کند. استاد سیری را در هر دو قسمت اجرا طی کردند که اصلا برای من مفهموم نبود. ذهن من اصلا نمی توانست بخش های مختلف را به هم پیوند بزند. شاید گستاخانه باشد اگر عدم انسجام برای این اجرا عنوان شود، اما نظر شخصی است و به حال (مفهومی که معمولا خود استاد در مورد اجراهای بداهه بر آن تاکید دارند) مربوط است.
بعد از کنسرت از چند نفر دیگر هم شنیدم که راضی نبوده اند. البته عدهای هم واقعا و به تمام معنا رضایت کامل داشتند.
امیدوارم بعد از این شاهد آثاری درخشانتر از سازندهی قطعاتی چون شبنورد باشیم.
« نویسنده میهمان: مسیح آزاد »
0 نظر
خوشحالم که نیومدم با این اوصاف!!
آقای آزاد اول از دیدن تیتر مطلبت خیلی خوشحال شدم، گفتم بالاخره یک نفر به جز گزارش، یک نقد اصولی بر کنسرت موسیقی اصیل/سنتی/دستگاهی/کلاسیک و یا هنری و جدی ایرانی نوشت. از فضاسازی اول مطلب هم خوشم اومد ولی هرچه ادامه دادم به “نقد کنسرت” که در وحله اول و پیش از هر مطلب باید به “موسیقی” بپردازد، نرسیدم. شما ننوشتی آن شب استاد در چه دستگاهی اجرا کرد (اولین سئوالی که به ذهن هر خواننده ی نقد موسیقی می سد که مشتاق است که بداند)، ننوشتی استاد از چه گوشه هایی استفاده کرد و چه نمونه هایی از استفاده از این گوشه ها وجود دارد، ننوشتی کوک تار و سه تار چه بود و آیا اجرای این دستگاه در این کوک کار ساده ای بود و یا نه، آیا سابقه داشته یا نه، همینطور روند گوشه ها را هم اشاره ای نکردی، اینکه کدام ملودی ها بدیع بوده را هم نگفتی، خلاصه در نقد این کنسرت به تنها نکته ای که پرداخته نشده خود موسیقی هست!! حالا اینها نکاتی هست که به نظر من مبتدی در موسیقی رسیده، دیگه شما که “نقد کنسرت” می نویسی حتما باید خیلی مسائل دیگه رو هم متوجه شده باشی. در مورد شعر اما حق با شماست، پیشنهاد می کنم که نامه شیدا ١٣ رو تهیه کنی و مصاحبه پس از کنسرت رو بخونی. راستی فراموش کردی بگی سالن پر بود (من خودم شب دوم اونجا بودم) همینطور که نگفتی سکوت مردم در تمام طول کنسرت چقدر زیبا بود وچه حس زیبایی داشت، راستی اصلا از مقوله “حال” در موسیقی چیزی شنیدی؟ در ضمن تعجب کردم شما که متوجه رطوبت و گرمای سالن شدی و نگران پوست تار بودی، چطور فکر نکردی ممکنه علت انتخاب دف پلاستیکی رطوبت سالن باشه. باز هم نکته دیگه مقایسه شبنورد که یک اثر ساخته شده هست و گروه اجرا می کند و تنظیم شده هست چه ارتباط به بداهه پردازی دارد. راستی از آثار بداهه نوازی منتشر شده استاد لطفی کدام را می شناسی و شنیده ای؟ خلاصه بعد از خواندن این نقد بسیار مایلم بدانم شما چه سازی می نوازید، چند سال سابقه نوازندگی دارید؟ چند کنسرت را تا به حال نقد کرده اید؟ نقد هنرمندی با سابقه آقای لطفی اشراف کامل نه تنها به ردیف موسیقی ایرانی و آثار قدما می خواهد، بلکه باید کسی نقد بنویسد که آثار مختلف خود ایشان را هم بشناسد و دوره ها و سبک های مختلف را از هم تمیز دهد و بداند تفاوت بداهه نوازی، تک نوازی، ردیف نوازی، گروه نوازی و … در چیست؟ در ضمن می دانی اجرای سریع راست پشت سر هم بسیار سخت تر از مضراب چپ و راست هست؟ راستی شما همان جوان ٢٣ ساله نیستی که در جلسه بررسی مکتب اصفهان آخر سر سئوال کردی؟
با سلام، دوست عزیز خوشحالیم که نظر خودتان را بیان نمودید. در مورد ایرادات و انتقاداتتان نسبت به متن جناب آزاد، انشالله خودشان همینجا پاسخ خواهند داد.
شما هم اگر نقد و گزارشی در مورد این کنسرت دارید، خوشحال میشویم در اختیار دهلچی قرار دهید تا همچون مطلب جناب آزاد منتشر شود.
با تشکر
دهلچی
پوریای عزیز خوشحالم که متن من را خواندید.
۱:ایراد شما به عبارت “نقد کنسرت” می تواند وارد باشد.
۲:متن مسلما کاستی هایی دارد. من جمله دستگاه, کوک, ترتیب اجرای گوشه ها. لطفا پیشنهاد آخر همین نظر را مطالعه کنید.
۳:استاد بودن جناب لطفی بر همگان مسجل است. مطرح کردن سختی اجرا برای چنین استادی دور از ادب است.
۴:متشکر از تایید مطالب مربوط به شعر.
۵:پر بودن سالن نیز می توانست مطرح شود. اگر پر نمی شد, مسلما مایه ی شرم همگی ما بود.
۶:سکوت مردم نیز مثال زدنی بود.(مانند بسیاری اجراهای دیگر دست زدن های نابه جا ندیدم.) در این مورد می توان از مردم تشکر کرد.
۷:اشاره ی من به کلمه ی “حال” نشان دهنده ی این است که از مقوله ی “حال” چیزی شنیده ام.
۸:با تکیه به نظر شما در باب پوست دف, انتخاب دف با پوست طبیعی از طرف نوازنده ی دف کاملا اشتباه بوده است.
۹:شبنورد به عنوان یک اثر شناخته شده ی استاد مطرح شد. مقایسه ای در کار نیست.
۱۰:آیا نام بردن از خموشانه یا گریه ی بید یا یادواره استاد کمالیان یا بیخود شده یا بال در بال یا… مساله ی خاصی را روشن میکند؟
۱۱:میل شما به شناخت من قابل احترام است. اما بدون این شناخت نیز می توان اشکالات متن را برطرف کرد.
۱۲:به مورد سوم مراجعه کنید. اجرای سریع راست پشت سر هم برای استاد بسیار سخت تر از راست و چپ است؟ استاد بیان هنری خود را انتخاب میکنند. از نظر من هیچ کدام از این دو روش برای استاد سخت نیست. نظر شما غیر از این است؟
۱۳:باز هم میل شما به شناخت من قابل احترام است.
در پایان پیشنهاد میکنم که مقاله ی فاقد ضعف های این چند خط من به رشته تحریر در بیاورید. تصور می کنم مدیریت سایت هم با نشر آن موافق باشد.
من هم در کنسرت شرکت داشتم و کل چیزهایی که دوستمون فرمودند رو شاهد بودم.
فقط یک جمله می گم:
اجرای یک مبتدی برام خیلی شیرین تر از این اجرا بود!!
من هم اتفاقا همون شب دوم کنسرت رو بودم. قسمت اول کنسرت خیلی به دلم ننشست ولی از قسمت دوم که استاد با سه تار اجرا کردن خیلی استفاده کردم. درکل چیزی که خیلی خوب بود جمله بندی های استاد بود.
سلام.من با نظر آقای پوریا موافقم.رطوبت هوا روی صدای دف تاثیر میگذارد و پس از مدتی دف تبدیل به تبل میشود.همینطور بر صدای تار تاثیر زیادی دارد.جناب مسیح آیا شما تابحال تار نواخته اید؟چطور بخود اجازه میدهید بدون داشتن سواد کافی موسیقی استاد لطفی را نقد کنید؟!آن هم نقد نادرست!آیا تا بحال از عروض و وزن شعر چیزی شنیده اید؟باید این احتمال را داد که استاد جهت درستی وزن شعرهنگام نواختن(ضمن آنکه بداهه نوازیست)قسمتی را جابجا و یا حذف میکند.شما صدایی که گوش شما میشنود با صدایی که گوش اساتید(آن هم استاد لطفی)میشنود یکی میکنید؟!یعنی گوش شما خارج شدن کوک از سیم بم را شنیده ولی گوش ایشان نه؟!
در کل دوست عزیز شما دو راه دارید:۱٫خودتون اجرا بگذارید که اگر تبلیغات کنید حتما میام.۲٫تشریف ببرید اجراهایی که برای شما دلچسب تر است.
سلام.
جناب حسن کچل:
۱:صحبت شما در باب پوست دف می تواند صحیح باشد.(منظورتان طبل بود؟)لکن به مورد هشتم از نظری قبلی من مراجعه کنید. در ضمن رطوبت و تاثیر آن بر پوست در خود متن ذکر شده.
۲:جناب لطفی به کرات تواناییشان را در تارنوازی نشان داده اند. معیار آثاری است که اکثرا از ایشان شنیده ایم. حتی اگر من نوازنده ی تار بودم به خودم اجازه ی مقایسه ی خودم با استاد را نمی دادم. چه برسد به مقایسه ی استاد با خودم. چه سنگ ریزه باشیم و چه تپه، کوه مقوله ای است ورای ما و قیاس بیهوده.
۳:در باب عروض و وزن: دست بردن در شعر گاهی قابل قبول است والبته انجام این عمل با شعر اساطیر ادب فارسی عملی بس خطرناک. اینکه چه هنگام می توان بر آن صحه گذاشت و کی نمی توان را باید از استادان پرسید. من این عمل را به طور کلی تخطئه نمیکنم. همانطور که در متن ملاحظه فرمودید بیشتر جنبه ی گزارش ماوقع بود تا نقد.
۴:بحث صدایی که گوش من قادر به شنیدن آن و مقایسه با شنوایی دیگری از دو جهت قابل بررسی است. یکی از نظر علمی که با ابزارهای آزمایشگاه می توان به آن پرداخت. و دوم از جهتی که شاید وارد مقولات فلسفی شود. مانند اینکه آیا من رنگ زرد را دقیقا مثل شما می بینم یا نه. شاید شق سومی هم بتوان در نظر گرفت. به هر حال بهتر است به متن مراجعه کنید. سه احتمال ذکر شد که اولین آن ضعف شنیداری من بود. احتمال بعدی ضعف در سیستم صوتی و مورد آخر نیز مساله ای کاملا معمول در اکثر کنسرتهایی که لااقل من موفق به حضور در آنها شده ام. مسلما شما انس عمیقی با تار دارید و از کوک خارج شدن بر اثر رطوبت و شرایط جوی و شدت مضراب و… برایتان عادی است.
۵:از نظر شما من دو راه دارم. سخنتان گستاخانه است. کما اینکه اگر به شیوه ی خودتان جواب بدهم باید بگویم شما دو راه دارید. ۱: مطلبی درخور انتشار ارائه دهید. ۲:به سایتهایی که مطالب آن مطابق میلتان است مراجعه کنید.
اما ترجیح من تشکر از شما به خاطر صرف وقت برای خواندن این گزارش با تمام کاستی هایش است.
با این چیز هایی که شما نوشتید دارید پشیمونم میکنید که به کنسرتشون برم ..
اخه از ۲۸ تا ۳۰ شهریور امل کنسرت دارن والبته ساری و نور هم کنسرت دارن ….
حالا برم یا نرم؟
این نقد نبود . . . .
در هر حال نقد کارِ منتقدِ . . . .از جمله بندی و درون مایه ، مشخص بود که نقد نیست .
در ضمن خطا بر بزرگان گرفتن ، خطاست . . . .
درودبرشما.
حساسیت شما را نسبت به هنر بداهه نوازی ارج می نهیم…
بنابه فرمایش خوداستادلطفی هردم بیل نوازی با بداه نواز فرق دارد….اماچرا این استادالاساتیداین گونه جلوه گری میکنند…؟؟؟
نقطه نظرات جناب مسیح آزاد کاملا”به عنوان یک شنونده ای که وقت وهزینه نموده است واز یک برنامه ی درجه ممتاز وشخصیت کاریزمای موسیقی ایرانی بسیار به جا ودر نهایت ادب و صداقت است…
جناب آزاد عزیز بسیار باکلاس واستادانه ودرکلاس وفهم وشهامت شاگردان واقعی خوداستادلطفی.گل فرمایش کردندوحتما”بهترازاینهاراتواقع دارند..وخیلی طبیعی میباشدکه عوامل اجرای یک برنامه ی درجه اول باید درحدهمان درجه باشد یا کاستی هاعنوان شده باشد.حالاشماها نقد..!..گزارش..!!!..یااحتمالاخبر…؟؟؟؟یاهرایرادی دیگربرجناب آزادواردنیست…
درضمن استاد لطفی عزیزهمه ی ایرانیان است و ماهم ازایشان به اندازه دوست داشنمان تواقع داریم….
هرعنوانی میخواهید بگویید
به این میگن نقد ؟؟ خوش باشی
این جناب مسیح آزاد معلوم نیست منتقد هست از موسیقدانان است عاشق لطفی است که دهها بار نام استاد را نوشت یا…؟ از نوشته هایشان یک چیز معلوم است ایشان کلا به ترک دیوار هم گیر می دهد. اولا باید سن و سال استاد را در نظر می گرفتید. ثانیا به احترام ایشان اقلا در بینابین انتقاداتتان نکات مثبت را هم گوشزد می کردید تا نوشته تان اینقدر بار منفی نگیرد.